Monday, February 27, 2012

Showing Feelings by Image

نمایش احساس با عکس
 
لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید. در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را انتخاب نمایید.
کـــــــــاش هيـچـوقــت
آرزو نمي کردم کفش هاي مــادرم اندازه ام شود !

قـول بده ، حداقل
"او" را ، مثل "من"
دوست نداشته باشی …

هی کافه چی!
میزهایت را تک نفره کن! نمی بینی؟! همه تنهایندـ ...

میخواهم امشب طعم شیرین خواب را از چشمهایت بگیرم
میخواهم فقط برای تو چشمهایم را
نذر باران کنم....
 
عمیق ترین درد زندگی
دل بستن
به کسی است
که بدانی
به تو تعلق ندارد.....!
 
درستــــ متر کن ...
آدم هـــا قدخودشانند نه قد تصوراتـــــــ تـــــو ....
  
تَــرک کردنِ آدمــــها هـم آدابـی دارد !
اگـــــر آدابِ ماندن نمیدانید،
حدِاَقــــــــــــــــــــل
درست ترکـشان کنـید،
تا تـــــــَـــــــــرَک برندارند...

مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد ! ســــر و تـــه ....! شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد ... !!!
  
آنهایی که بلند می خندد ، بی صدا گریه می کنند ....!
 
پیدا کردنت...
مشکل میشود...!
وقتی میدانم...دیر زمانیست...
همرنگ جماعت شده ای...
  
بی حوصلگی هايم را ببخش..
بداخلاقی هايم را فراموش كن...
بي اعتنايی هايم را جدی نگير..
در عوض..
من هم..
تو را می بخشم...
كه مسبب همه ی اينهايی...!
 
با زندگی قهر نکن! دنیا منت هیچ کس را نمی کشد...
  
زبان مشتركي داريم
با اين همه
يكديگر را نمي فهميم

ما
بايد
مثل غارنشين ها
تنها به علامت دست هاي مان
اكتفا مي كرديم
آن وقت شايد هيچ سوء تفاهمي
ميانمان جدايي نمي انداخت

کمال شفیعی
  
چـــــــه رنج آورست..!!!.
می ســــــــابم با سوهــــــــانی...
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را تا شـــاید پاک کنم..
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را
از اعــماقِ تار و پــــــــودم
 
یکبار هم وقتی منتظرت نیستم .... به سراغم بیا..... بگذار خیالم غافلگیر شود ....
 
مــن بی تو بودن را...
با پرنده هایِ ایوان... با دو خط شعرِ شاملو...
با ابرهایِ نمناکِ آسمان...
با غزلی از حافظ -به همین سادگی- به سر میکنم. . .
 
ایـــن بـــار ،
سیـــگار را بـــکش ،
از طـرفـــی کـــه مـــی ســـوزد ؛
تـــا بــــدانــی چـــه میـــکشم ...
 
تنهایی را دوست دارم... بی دعوت می آید, بی منت می ماند... بی خبر نمیرود
  
آنقدر خوب هستم،که ببخشمت... اما.. آنقدر احمق نیستم،که دوباره به تو اعتماد کنم...!!
  
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی نه با خواندن کم میشود نه با نوشتن
دلم آغوش گرم میخواهد!
 

No comments:

Post a Comment